کشمکشهای ذهنی
خیلی وقتها بوده که سر یک موضوعی شدیدا با خودمان درگیر بودیم و سردرگم مانده بودیم که چه کنیم و کدام راه را انتخاب کنیم. حتی بعضی وقتها شاید نخواهیم که به راه حل برسیم اما بخواهیم که آرامش درونیمان برگردد.
خود من خیلی وقتها از این درگیریهای ذهنی با خودم داشتم. میدانید چیه؟ حتی اگر به نوشتن علاقهای ندارید، موضوع را روی کاغذ یا حتی یک فایل ورد بیان کنید. این کار باعث میشود که بفهمیم دقیقا چی مغز ما را درگیر خودش کرده.
خیلی وقتها اگر ننویسیم، متوجه این موضوع نمیشویم که دقیقا چرا؟ و همین طوری برای اینکه ذهنمان را به سمت دیگری غیر از این موضوع آشوبگر سوق دهیم، بهانهای الکی به مغزمان تحویل میدهیم که حتی خودمان هم درست متوجه دلیلمان نیستیم.
اما این همه روضهخوانی کردم که چی؟
اصل مطلب این است که با نوشتن، خود اصلیمان را به میز مذاکره میکشانیم و دیگر فکر پشت کلماتمان میآید. لازم نیست که دنبال بهانه بگردیم چون بهانه خودش روی کاغذ میآید و برعکس بهانههای قبلی، در خودش درستی و صداقت دارد. چون بدون تفکر آمده و وقتی که بدون تفکر روی برگه بریزد، از ضمیر ناخودآگاه کنده شده است. ضمیر ناخودآگاه هم که پر است از حقیقت.
حالا دغدغه شما چیست و نوشتن تا به حال چه کمکی به برطرف کردنش کرده؟