ساده گویی
از آنجایی که من یک نویسنده هستم (نمیدونم بنظرتون هستم؟ من میگم هستم)، کسی نمیتواند من را بند جایی بکند. از بند نویسندگی هم در رفتم و خودم را وسط یک مشت لغت و گرامر انگلیسی انداختم.
نتیجه دارد خوب میشود که خب بخشی از این نتیجه هم در قالب متنی به نام daylight منتشر کردم.
خب به هر حال نمیشود به روانی فارسی یک متن انگلیسی را نوشت و برای همین هم این کار برایم چالش بزرگی بودش. نمیدانم چقدر در انجام این کار موفق بودم اما قضیه این است یک چیز جدید از این کار یاد گرفتم.
همانقدر که انگلیسی نوشتن حتی به سادهترین شکل ممکن سخت است، ساده نویسی در فارسی هم به همان اندازه سخت است. اما چون عادت کردهایم تا فارسی را به زبان ساده بشنویم، نوشتنش هم از دور برایمان ساده بنظر میرسد. در صورتی که سادهنویسی از آن کارهایی است که همه بهخوبی انجامش نمیدهند (حتی خود من).