آینه ذهن
ماه
به آسمان پرستارهای که بنظر برایم زیادی بزرگ است، نگاه کردم. همان آسمانی که شبهایی که ماه کامل است به آن زل میزنم. خیلی دلنشین است که فکر کنیم تمام این مدت، یک نخ نامرئی من را به این ماه وصل کرده است.
امشب ابرها به اندازه کافی نازک هستند که ماه با قدرت بدرخشد. امشب آرامش زیادی دارم و حس میکنم که من متعلق به این آسمان ستاره بارانم.
حتی با اینکه میدانم هیچوقت، هیچکس، از جایی که هست راضی نیست، من از جایی که پاهایم رویش ایستادهاند راضیام.
نوشته از: بلکا طاهرخانی
4
ممنونم ویدا جان:”)
بسیار زیبا مینویسم بلکای عزیز، عالی بود
شاید همش بخاطر همینه :”>
شاید تمام درخشش کور کنندهت بخاطر اینه که یک تکه از ماهی
مرسی هدیه:”)
دیگه داری خجالتم میدی